است. با اتلاف وقت زیادی روی پروراندن یک داستان ضعیف بدون ارائه هر گونه غافلگیری یا اتفاق هوشمندانهای برای بیننده، او تمام المانهایی که میتوانستند در «جاسوس» موثر باشند را از بین برده است.
همیشه میدانستم که ملیسا مک کارتی، مانند جک بلک، در کارهای کوچک به خوبی میدرخشد. مؤثرترین بازی او تا به امروز «ساقدوشها»(Bridesmaids) است که در آن فیلم یک نقش مکمل داشت. ایفای نقش اصلی فیلمهایی مانند «مخمصه»(The Heat)، « دزد هویت»(Identity Thief) و «تامی»( Tammy) باعث شد که او جایگاهش را پیدا کند؛ کاراکترهای او بیشتر سعی میکنند آزاردهنده باشند تا جذاب. تماشای مک کارتی برای دو ساعت خیلی زیاد است. در فیلم صحنههایی وجود دارند که او استعداد خود در کمدی فیزیکی را بروز میدهد اما این توانایی فاقد ثبات است. همبازیهای اش در این فیلم به نوعی نمره بهتری میگیرند، اگرچه رُز بایرن در نقش رینا بویانوف بدجنس به طرز عجیبی نچسب است و جود لاو در نقش مأمور ۰۰۷ بردلی فاین بازی بی ثباتی را نشان میدهد. جیسون استاتهام در نقش ریک فورد، (در مدت زمان بازی محدود) به اندازه کافی جذاب است و نقش یک مأمور عصبانی دست پرورده کولوسئوم قهرمان پروری را خوب بازی میکند. (تصور کنید: استاتهام سعی میکند ادای سلرز را دربیاورد.) میراندا هارت عالی ظاهر شده است، اما فقط بعضی وقتها به همان انداره نفرت انگیز میشود.
شروع فیلم با کمی خوش بینی همراه است. سکانس اول هجو مستقیم شروع فیلمهای باند است، به طوری که یک ابرجاسوس بی پروا، بردلی فاین، سعی میکند تا یک بمب هسته ای را، در حالی که مأمور سوزان کوپر (ملیسا مک کارتی) مشغول تغذیه وی با اطلاعات فنی از طریق یک گوشی است، پیدا کند. این به صحنه های دیگری می پیوندد که به وضوح نشان دهنده ادای دین به سکانسهای معروف فیلمهای ۰۰۷ هستند. بعد «جاسوس» شروع میکند به درجا زدن. وقتی که رینا، فاین را از صحنه بیرون میکند و نشان میدهد که سایر مأموران معروف را میشناسد، سوزان مجبور میشود به دلیل ناشناخته بودن دست به کار شود و وارد عملیات شود. او رینا را در سراسر اروپا تعقیب میکند و وقتی شرایط وادارش میکنند تماس میگیرد. فورد آشوبگر هر چند وقت یک بار برای پیچیده کردن اوضاع سر و کلهاش پیدا میشود اما در نهایت همه چیز به سوزان بستگی دارد تا شرایط را به کلی تغییر دهد.
«جاسوس» فیلم بی ربطی است اما شاید به حد کافی بی ربط نیست. در برخی صحنه ها سوزان به صورت یک بادی گارد کم حرف و بی احساس دیده میشود، اما این صحنهها به تعداد کافی وجود ندارند. همچنین یک نزاع آشپزخانهای ابداعی بین مک کارتی و نرگس فخری وجود دارد که به خوبی تأثیر جکی چان را نشان میدهد چون همه چیز در این صحنه به سلاح تبدیل میشوند. با این حال، پایان فیلم بسیار ضعیف و فراموش شدنی است، البته به جز یک بازی جالب از استاتهام.
شاید اگر این فیلم بلافاصله بعد از اکران فیلم «مردان پادشاه: مأمور مخفی»( Kingsman: The Secret Service)، که ماجرای مشابهی دارد، روی پرده نمیرفت میتوانست مخاطب بیشتری را جذب کند. همچنین اگر فیگ زمان و انرژی زیادی را صرف متقاعد کردن ما به این که این یک داستان واقعی است نمیکرد، «جاسوس» میتوانست لذتبخش تر باشد. اما این فیلم واقعی نیست. کاراکترها تک بعدی، داستان یکنواخت و از اول معلوم است. نکته خنداندن ما است. فیلم به این هدف میرسد اما نه به اندازه کافی و البته نه به مقدار فراوان که بتواند ۱۲۰ دقیقه معطل کردن بیننده را توجیه کند. جاسوس فیلمی یک بار مصرف است که وقتی راهی شبکه پخش خانگی شد این امر بهتر معلوم میشود.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: فیلم های 2015 ، ،
برچسبها: